در یک شرایط بد

ساخت وبلاگ
در یک شرایط بد

پنجشنبه دوازدهم اسفند ۱۳۹۵ ★23:39│

این اصلا مهم نیست و هیچ جایگاهی در انسانیت ندارد که می گویند افکار انسان و حرف هایش در زمان های مختلف از چیزهای مختلف پیروی میکند و نباید به آن اعتنایی کرد اما من به طور کلی با این عقیده همگانی که مثل همیشه احمقانه ، نفهمانه و پر ادعا است لگد می زنم و حرف هایم را در هر زمان و هر مکان و در هر شرایط روحی می نویسم و قسم میخورم که حرف هایی که در این زمان ها می زنم بسیار بسیار درست و نیمه احمقانه تر از وقت هایی است که هیچ مشکلی ندارم ارام ام ، مخالفت انسان ها و بودن ها با آن اصلا زندگی دسته جمعی ، تفکر آن ها و قضاوت هایشان و هر چیزی که انسان را از تنهایی خودش رها می کند تهوع اور ترین چیزی است که وجود دارد اینکه از آزادی گسترده خودت ، دنیای نوشته هایت  حرف هایت بگذری و با آدم های هم صحبت شوی و یا شاید هم نشوی فقط یک همنشین باشی نهایت حماقت است ، قبلا گفته بودم که دوست داشتم متولد ناکجا اباد باشم و زبان هم ناکجایی که اگر کسی مرا دید هیچ قضاوتی برایم نداشته باشد و نگوید که چون از فلان کشور است وحشی است و یا چون از فلان قاره است فقیر است و یا چون بازنش فلان است عوضی است و هزار چیز دیگر که یکی یکی شلیک می شوند ، و دردناکترین آنها این است که به راستی بمیری و هیچ وقت هیچ چیزی نفهمیده باشی ، نمی شود تمام زندگی را درک کرد حداقل من به این اعتقاد دارم که اگر 100 سال وقت برای زندگی داشتم و عقلی خداد که می توانستم از بدو ورودم به دنیا تحقیق و کاوش را شروع کنم بازهم وقت کم بود چرا که این انسان بودن و این وظیفه های اجتماعی که باید همه را رعایت کرد و به همنوعان کمک کرد و انسان ها را درک کرد همه و همه رنج اور است و این چندش اور است و چیزی چندش اور تر از نیست که تو با دیگران خوب باشی و آن ها با لبخند های همیشگی و کلمات همیشگیان از تو دور شوند ، داستایوفسکی در کتاب جوان خام می گوید ادبیا فساد است و نوشتن ایجاد فساد شاید ( شاید اشتباه خواندم اما چیزی در همین مایه ها بود ) حالا که دارم فساد را ترویج می دهم خواهش میکنم اگر روزی کسی خواست نوشته های مرا به چاپ برساند هیچ وقت دست به هیچ کلمه ای نزند حتی غلط های املایی ام را درست نکند چرا که هیچ وقت از فکر دیگران و نتیجه افکارشان نمی ترسم که به راستی دروغ میگویم و بیشتر از هر چیز دیگه ای می ترسم ، انسان ها و این فکر ساکتشان توانایی انجام همه چیز را دارند ، فقط کافی است کسی را در شرایطی قرار دهید تا از افکار شما بترسد  یا شما را ستایش کند ان وقت برای تعویض و باز سازی تفکر شما حاضر به انجام هرکاری می شود ، بی جنبگی صفت دیگری بود که در خودم کشف کردم و می توانم آن را به همه ی انسان ها اشتراک بدهم ، همان طور  که میخواهم نمی دانم ایا دارم با فرهنگ اجتماعی زندگی میکنم یا نه و یا از نظر یک انسان جامعه شناس ، روانشناس و یا هر موجود دو دست و دو پا و دو گوش و دو چشم زنده ای که نفس می کشد و در دانشگاه درس می خوانده و می خواند تا مدرکی بگیرد و از آن لحظه به بعد تمام افرادی که به غیر از فکر او تفکرشان را می سازند نقض بکند ، چقدر خنده دار است ، انسان ها از دید هر کسی یک داستانی دارند و این داستان تنفربر انگیز است اینکه همیشه سعی میکنیم در لحظه اول دیدار خوب به نظر برسیم و خوب جلوه بکنیم تا ما را بپذیرند و یا ازما خوششان بیاید یکی دیگر ازچندش بر انگیز ترین هاست اینکه باید جتما به حمام برویم تا بوی خوبی بدهیم تا ادم هایی که باما معاشرت می کنند به ما راغب باشند پس داریم هر لحظه برای بودن با آن موجودات چندش برانگیز لحظه شماری میکنیم و خودمان را به هر نحوی شده مورد علاقه آن ها قرار می دهیم ! چه چیز چندش اور تر و بدتر از این ، مردی روی صندلی بیمارستان نشسته بود و با برگه ازمایش اش ور می رفت یک جست و جو در اینترنت تمام تحلیل های دکتر را می گفت و نیازی به ویزیت 50 تومانی نبود اما اگر مرد سواد داشت ، عده ای با همین ازمایش و جواب اش دیگر به دکتر نمی روند و هرطور شده از زیر 50 هزار تومان جای خالی می دهد ، دسته از مردم به مردی که 50 هزارتومان پول ویزیت دکتر داده می گویند یک احمق ، و عده ای می گویند پول دار ! و اینجا تفاوت افکار ادم ها شخصیت و جایگاه انسانی و شعور نداشته انسان را زیر سوال می برد چه چیزی کثیف تر از این ؟ دیشب ساعت 11 شب چراغ خانه رو به رویی روشن شد ، مردی روی همسرش دست بلند کرده بود و فریاد می زد ، عده ای او را ستمگر خوانده و پلیس زنگ زدند و عده ای برای حمایت از حقوق مرد این حق را به مرد داده و او را برای کارش تشویق می کنند و عده ای دیگر می گویند مسائل زندگی دیگران به ما ربطی ندارد و به ظاهر هیچ نظری نمی دهند و پتویشان را رویشان می کشند و می خوابند که این دسته از ادم ها به وِیژه این ها بدترین افکار را دارند و چون هیچ انعکاسی از خودشان به کسی نداند آزادانه هر طور که دوست دارند فکر میکنند و فردای آن روز همان فکر ازادانه خودشان را به بقیه دوستانشان و اطرافیانشان ارائه می دهند هیچ کسی نمی داند که این یک فکر ، یک حرف یک بازتاب شخصی است چرا که هیچ انعکاسی از آن شخص ندیدند که این افراد هیچ کلمه ای برای نشان دادن اوج کثیف بودنشان پیدا نیست و فکر نمیکنم بتوان آن را اختراغ کرد . 


بوف کور ...
ما را در سایت بوف کور دنبال می کنید

برچسب : شرایط, نویسنده : bbooffkkoorra بازدید : 11 تاريخ : سه شنبه 24 مرداد 1396 ساعت: 17:59